(در این لینک گزارش خبرگزاری دانشگاه آزاد از این رویداد رو بخونید)
برای سخنرانی به مناسب هفته کارآفرینی دعوت شده بودم دانشگاه آزاد هشتگرد. همون ابتدا که وارد دفتر معاون پژوهشی دانشگاه شدم، به من گفت که این رویداد رو گذاشتیم تا دانشجوها انگیزه بگیرن و بدونن هر کسی که کسب و کار و استارتاپ موفقی داره، از فضا نیومده و مثل خودشونه… گفت این بچه ها خیلی نا امید هستن و فکر میکنن هیچ آینده موفق کاری واسشون وجود نداره..
وقتی صحبت از «امید» شد، یاد اتفاقات یکی دو هفتهی اخیر افتادم..وضعیت اینترنت و بنزین و مسائل دیگه.. بعد یادم اومد که این مسائل انگیزهی آدمی مثل من (که دیگران پرانگیزه خطابش میکنن) رو هم کم میکنه، چه برسه به اونایی که از قبل هم انگیزهی زیادی نداشتن. خلاصه اینکه قبل از رفتن روی استیج داشتم به این فکر میکردم که این بچهها تحلیلشون خیلی هم نادرست نیست و…
اما توی زمان معرفی و قبل از اینکه برم به سمت میکروفون، یاد چند سال پیش افتادم. اون زمانی که تازه میخواستم کار رو شروع کنم.. یادم اومد که اون موقع هم بنزین تازه رنگ ۱۰۰۰ تومنی شدن رو دیده بود و دلار هم ارزشش چندهزاری شده بود..یادم اومد اون زمان هم وضعیت همینطوری بود، اما ما سعی کردیم تا جایی که میشه تمرکزمون رو از حواشی روی کار اصلی متمرکز کنیم.
الان که چند سال از اون موقع میگذره، از نتیجهی انتخابم راضیام. همیشه فقط امید بوده که تونسته کمکم کنه. دانشجوهایی که اومده بودن رو گذاشتم جای خودم، گفتم این بچهها هم حق دارن که در آینده از انتخاب امروزشون راضی باشن…نا امیدی رو گذاشتم کنار، میکروفون رو روشن کردم
بدون دیدگاه